زندگی آرام
خاطراتم را می نویسمزندگی آرام
خاطراتم را می نویسمپیوندها
- خرپ خرپ های مغز یه چپ دست
- یک عاشقانه آرام
- یادداشت های یک دختر ترشیده
- http://www.in20years.com/
- خانه فیلسوف
- آنچه از دل برآمده شاید در دل نشیند
- روز از نو
- نسیم بانو
- Toster
- دادلی دوزلی
- چی بپزم؟!
- دنیای من
- روزهای رفته
- دو لقمه خاطره ی سبز!
- تجربیات آشپزی من
- لذت آشپزی
- داته های ریز برف
- این منم ...
- هی تو ...
- دانلود رایگان سخنرانی های روانشناسی
- قاتق
- لطفا لبخند بزنید !
- آشپزخونه مادربزرگ و تبسم
- زندگی زیباست
- روز نوشته هایم
- ناگفته هایی که داره گفته میشه
- قصه های من و مهدی
- این صخره ترک خورد چه جای نگرانی ست
- حاج خانم وحاج آقای مهربونش
- خدایا آرامم کن
- خاطرات یک زن
- جهانی به وسعت یک قلب
- روزهایی از همه رنگ
- آشپزخونه الهام
- دستپخت آبجی
- مطبخ رویا
- یوسف آباد ، خیابان شصت وششم
- عاشقانه های من زهرا و علی
- مامان نصفه نیمه
- یه خانه دار تنبل رویایی
- زندگی جدید من
- خندانک
- من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.
- یادداشت های یک خواب زده
- سلام زبان
- آکا (آشپزی)
- میخانه خاموش
- روزنوشت های سیاسی، اجتماعی، ادبی
- زیتون سیاه
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- شهریور 1392 1
- تیر 1392 3
- خرداد 1392 1
- اردیبهشت 1392 2
- فروردین 1392 4
- اسفند 1391 7
- بهمن 1391 1
- دی 1391 9
- آذر 1391 2
آمار : 6938 بازدید
Powered by Blogsky
کوچه نشینی قدیم = وب گردی جدید
امان از این وب گردی !
ازساعت 7 تا حالا درون وب بیخود و بی جهت میگردیم و حرکت عقربه های ساعت فراموش ...
اینک همسر تلفن میکند (گرسنه شده ) میگوید شام چی داریم ؟
تازه خانم وبگرد یادش میاید که 2ساعته وبگردبوده و شام هیچ!
میگویم سورپرایز باشد تا بیایی ، زمان زیادی نمانده که برسد، عدسی درست میکنم
یادم آمد مادر بزرگ میگفت زن های قدیم ساعت هادرکوچه مینشستند و همه چیزیادشان میرفت
ازحرف زدن خسته هم نمیشدن مگر شوهر یکی میآمد یا غذای کسی میسوخت یا شب میشد یا
خدایی ناکرده بچه ای میافتاد در حوض و ...
زن های جدید به وب میروند در آنجا میمانند تا برق برورد ، اعتبار اینترنت تمام شود ، شوهر اس
دهد یا تل بزند یا خدایی ناکرده به خانه برسد
بروم تا نرسیده
آرام
یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ
وبگردی :شغل جدید ادم های بیکار
قبلا الافی میکردن که بیکار نباشن
ولی من بیکار نبودم اتفاقا خیلی هم کار داشتم ، بنظرم جمله ات نیاز به تفکر و تغییر داره.
البته ممکنه برا بعضی ها صدق کنه
حالا خوبه تو یه انگیزه ای برای بلندشدن از پای نت داری
من که هیچچی!
پس چی میشه که پا میشی؟
خدایی نکرده به خانه برسد؟؟!
ما که شوهر نداریم ، دلتان بسوزد 
- آپم عزیزم ..
شتریست که در خانه ات مینشیند ، انشالله به زودی
عجب!
اما من شامم رو مییذارم بعد میام ساعتها اینجا...
وقتی پای نت میشینم دوس دارم دغدقه-دغدغه دقدغه چطوری نوشته میشه چه میدونم
ینی میخوام فکرم مشغول نباشه
عجباااااااااااا
من که هرچقدرم مشغول باشم تو وب میام همه چی یادم میره،البتهمن کارم با نت هست خیلی کم وبگردی میکنم اما خیلی دوست دارما