زندگی آرام

خاطراتم را می نویسم

زندگی آرام

خاطراتم را می نویسم

موی فر زنونه

امروز ظهر روی شکم شوهرم وسط موهای تنش یه موی بلند فر رنگ شده زنونه دیدم


اصلا موندم به موی هیچکس نمیخورد من مامانم مامانش خواهرش و....


دیروز تهران بود وباقطار برگشته میگه حتمااز روکش های قطار اومده یه بار میگه تو کوپه لخت شدم!یه بار میگه دکمه هام وباز کرده بودم هر باریه توضیحی که با قبلی متفاوته .من: وبعدش وبعد اون کنارتلوزیون خوابیدوبعد رفت من


والاننمیدونم چه جوری باهاش رفتار کنم ،حوصله رفتن به این مشاوره ها هم ندارم از بس ازشون ضربه خوردم.از اونوقت تا حالا هی دارم به قضایای قبلی فکر میکنم .چند باردیگه هم موی فررو لباسش بوده اما سخت نگرفتم وگفتم شاید از جایی اومده همه رو یادم اومده از ظهر تا حالا،به همه چیزش شک کردم.


ازش متنفر شدم امیدوارم بمیییییییییییییییییییییییییرهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


نظرات 3 + ارسال نظر
ی پسر خوب سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:17 ب.ظ http://www.meykhaneykhamoosh.blogfa.com

سلام آرام خانوم! چرا تنفر! گناه داره که خوبین شما

اگه زن بودی میفهمیدی

میم مثل من پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 ق.ظ http://mona166.blogfa.com

ینی در این حد خشن ...

کی؟من یا اون؟

صبا پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:25 ب.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

آرام

زندگیه دیگه.غیر قابا پیش بینی وپر از خوشی وناراحتی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد