زندگی آرام

خاطراتم را می نویسم

زندگی آرام

خاطراتم را می نویسم

بدون عنوان


ولی نمیدونم چرا قدرت ندارم این زندگی لعنتی و تموم کنم و این همه از این تلخی بی پایان زندگی مشترک زجر نکشم


چیکار کنم نمیتونم نمیششششششششششششششششششششه


سالگرد عقد


فردا سومین سالگرد روزیه که با هم عقد کردیم


لطفاکسی بهم تبریک نگه چون سالگرد شروع بدبختی و باید تسلیت گفت نه تبریک


اون 2 باری که سالگرد گرفتیم با اینکه جیگرم خون بود کلی برنامه ترتیب دادم حالم و خوب نشون دادم عکس فیلم کیک کادو و...


اما امسال بااین دعواهایی که این مدت داشتیم حال و حوصله ی حتی یه تبریک گفتنم بهش ندارم اصلا نمیخوام تو چشماش نگاه کنم


حالم خیلی بده،خیلی

دکتر زنان


دیروز رفتم دکتر زنان ، مردک جلوی شوهرم میگوید چاقی برو لاغر شو ،با یه لحن بد


ای کاش دکترا چند واحد روانشناسی پاس میکردن روانشناسی ارتباط و...نمیدونم یه چیزی تا بفهمن چه جوری صحبت کنن


ناراحتم


دوستان اینترنتی

 

دوست اینترنتی چیزیه که نمیتونی برا مادر بزرگت توضیح بدی


یعنی هرچقدرم توضیح بدی میگه چه مسخره!یعنی چی!


و هیچ وقت نمیفهمه چه دردهای بزرگی و ازت کم میکنه همین دوست اینترنتی


چیزایی و باهاش درددل میکنی که شاید نتونی هیچ جای دیگه گفت


واین چیز خوبیه که ما دهه 60یی ها داریم


هرچند خیلی چیزارو ازمون گرفتن و دارن میگیرن اما خوشحالم اینجا تو بلاگ اسکای هنوز میشه


دوست داشت،نوشت،خوند،آروم شد و لذت برد



زندگی آرام


زندگی آرام  ،   آرام میشود 


زندگی ام آرام است  هرچند خانه کثیف ، درس ها نخوانده ، پروژه ها مانده و...


اما دلم آرام است


از دیروز آرام شده ، دیروز سفره حضرت رقیه بودم


خیلی وقت است یادمان رفته همه مشکلات را نمیتوانیم خودمان حل کنیم


و گاهی باید از بالایی ها کمک خواست !