من :یه آدمی که تو سن 24 دارم سعی میکنم خودم وکم کم عوض کنم وخوب هم پیش میرم وخیلی ام از این اتفاق خوشحالم
اما سخته والبته شیرین
دلم میخواد وقتی نی نی داشتم جوری بزرگش کنم که هم سن وسال من که شد زیاد نیاز به این تغییرات بزرگ نداشته باشه
تغییراتی در چیزهایی که نسل به نسل بهم رسیده نوع فکر ، نگرانی و دل مشغولی،شاد نبودن و....
هدیه ای بودن غیر عمد از مامان بزرگ مامان بزرگ ها
ومن باید این هدیه رو شخصی سازی کنم گویا
نظرات وکه جواب دادم وتیک زدم تایید کردم پاک شدن!یادم رفت گزینه لیست باکس وعوض کنم.طراحی جدیدبلاگ اسکای واقعا خیلی جاهاش مشکلداره !
معذرت میخوام که پاک شدن .ازحضورتون ممنونم
چه سخته دلت هیچ آرزویی نداشته باشد جز مردن
حس میکنم واقعابیماری روانی گرفتم ، خیلی دوست دارم برم یه روان پزشک از این روان شناس ها که خیری به ما نرسید!
ولی دوست ندارم شوهرم بفهمه ، نمیتونم یه جوری برم که نفهمه ...
امروز ظهر روی شکم شوهرم وسط موهای تنش یه موی بلند فر رنگ شده زنونه دیدم
اصلا موندم به موی هیچکس نمیخورد من مامانم مامانش خواهرش و....
دیروز تهران بود وباقطار برگشته میگه حتمااز روکش های قطار اومده یه بار میگه تو کوپه لخت شدم!یه بار میگه دکمه هام وباز کرده بودم هر باریه توضیحی که با قبلی متفاوته .من: وبعدش وبعد اون کنارتلوزیون خوابیدوبعد رفت من
والاننمیدونم چه جوری باهاش رفتار کنم ،حوصله رفتن به این مشاوره ها هم ندارم از بس ازشون ضربه خوردم.از اونوقت تا حالا هی دارم به قضایای قبلی فکر میکنم .چند باردیگه هم موی فررو لباسش بوده اما سخت نگرفتم وگفتم شاید از جایی اومده همه رو یادم اومده از ظهر تا حالا،به همه چیزش شک کردم.
ازش متنفر شدم امیدوارم بمیییییییییییییییییییییییییرهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
روزهای خوبی ودارم تجربه میکنم
روزهایی که برخلاف همیشه به دنبال چیزغیرعادی وآرمانی نمیگردم برای شاد بودن
شاد هستم وسلول هایم لذت میبرند از تنفسم ومن حض میبرم ازاین احساس جدید
شوهرم رودوست دارم ..خیلی ..باتمام اشتباهاتش با تمام کبود ها و خصوصیات بدش
دوستش دارم
همیشه برای دوست داشتنش منتظر کامل بودنش بودم اما الان همینی که هست و دوست دارم
این تغییر نمیدانم از کجا بود خواستم ..امام رضا..سی دی های دکتر فرهنگ ..تغییرات اون ویا...
نمیدونم هرچیزی که هست دوستش دارم با تمام وجودم